جوك هاي خيلي خنده دار جديد

سلام ما جك هاي اين سايت را دسته بندي كرديم تا شما بهتر ببينيد.....ممنون ميشم اگه نظر بدين...

جوك هاي خيلي خنده دار جديد

۱۵۲ بازديد

دادم هارد لپ تاپمو ريكاوري كردن ي هفتس زنگ مي زنن مي گن بيا ببرش اما روم نميشه برم

.

.

.

ميگن شبايي كه خوابت نميبره يكي داره بهت فكر ميكنه

بابا انقد به من فك نكنيد بزاريد بخوابم ديگه!!

.

.

.

همسر عزيزم خيلي دوست دارم
.
.
اينو نوشتم ك بعدنااا نشون بدم ك بفهمه من از قديما دوسش داشتم

.

.

.

همه دارن براي استاديوم رفتن خانوما تلاش ميكنن.

ولي هيچكس براي مردا كه

دوست دارن برن استخر خانومها فعاليتي نميكنه!

تبعيض جنسيتي تا كي؟

.

.

.

نامه سر گشاده به شهرداري
از شهردار محترم عاجزانه تقاضامنديم:
پشت در مستراح هاي عمومي يه دكمه لايك هم بذارن تا حداقل كامنت هايي رو كه ملت مينويسن لايك كنيم بعضياشون خيلي باحالن
باتشكر

.

.

.

استاد اومده سر كلاس ميگه:
بچه ها اين درسه سختيه و عمقش زياده…
بد از اونور كلاس يكي شروع كرد به دست و پا زدن…
استاد پرسيد چي شد؟
گفت: دارم غرق ميشم استاد كــــمك !!!! كـــمك!!!!

.

.

.

رفته بودم امتحان رانندگي بدم…
چار نفري سوار شديم و من زودتر از همه نشستم پشت رول تا افسر بياد…
خلاصه افسر اومد و منم شروع كردم به تنظيم آينه و صندلي و …
زدم تو دنده را افتادم… يه چند صد متري رفتيم برگشتم افسرو نيگا كردم ديدم چيزي نميگه..!!
بهش گفتم: جناب سروان من همينجوري مستقيم برم؟؟
يارو با تعجب گفت: جناب سروان؟؟ من مسافرم!!! شما مگه تاكسى خطى نيستي؟؟؟
از تو آينه نيگا كردم ديدم يكي با پرونده داره ميدوعه دنبال ماشين..!!
ترمز دستيو كشيدم در ماشينو وا كردم دِ فـــــــرار!!!
گفتم الان بيام توضيح بدم منو به جرم سرقت اموال پليس دستگيرم ميكنن!!

.

.

.

اومدم خونه ، ميبينم يه سري كاغذ چسبيده به ديوار ، روش نوشته +18 ، همينطور كه مسير كاغذها رو دنبال ميكنم ، ميبينم ميرسه تو

آشپزخونه ، آخرين برگ روش نوشته :
” آشغالا رو بزار دم درب ”
مامان خلاقه دارم؟

.

.

.

بابام با ماشين تصادف كرده
زنگ زده به من فحش ميده
مي گم چي شده ؟ ميگه تصادف كردم
مي گم چرا به من فحش مي دي :
ميگه :
وقتي تصادف كردم داشتم به تو فك مي كردم

.

.

.

تو يه كافي شاپ تنها نشسته بودم روي يه ميز دو نفره …
يهو يه دختر خيلي خوشگل و خوشتيپ اومد گفت:
“شما تنها هستين؟ ”
_ فاز عشوه و غمناك؟ ابي و داريوش گرفتم گفتم خيلي وقته تنهااااااااااااام ))-:
گفت خوب من اين صندلي رو ببرم اون ور صندلي كمه |:

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.